کاشف اسرار به نقل از ایسنا – اگر لیست سیاسیونی که پایشان به شبکه‌های اجتماعی باز شده و خیلی‌هایشان با یک «بسم‌الله الرحمن الرحیم» کارشان را شروع کرده‌اند را جلویتان بگذارید. درصد زیادی از آن‌ها با اینکه خودشان را فعال نشان می‌دهند، صفحه اجتماعی‌شان را یک ادمین اداره می‌کند. حتی اگر توی بیوگرافی به آن اشاره نکرده باشند. ادمینی که هم بار بی‌ اطلاعی و نا بلدی آن ها در استفاده از شبکه‌های اجتماعی را به دوش می‌کشد. هم یک راه مطمئن برای زمانی است که وقتی محتوایی حاشیه شد بار مسئولیت آن را به گردن بگیرد و از روی دوش مسئول مورد نظر بردارد تا خدای نکرده برایش بد نشود. با این حال «جلال رشیدی کوچی» ترجیح داده خودش پشت صفحه‌اش بنشیند و صفر تا 100 کار را به عهده بگیردو با صفحات اجتماعی‌اش مثل یک تریبون رسانه ای شخصی رفتار کرده تا همه اقدامات و کارهای ریز و درشتش را حتی لحظه رای دادنش را شفاف و مستقیم به مخاطبانش نشان دهد. مثل اتاق شیشه‌ای که مخاطب می‌تواند بفهمد حالا که او به عنوان نماینده‌اش در مجلس شورای اسلامی حضور دارد دقیقا چه می‌کند. رفتاری که باعث شده با اینکه دور اولی است که نماینده می‌شود و نماینده چند شهرستان کوچک است یکی از نمایندگان مشهور مجلس یازدهم باشد تا یک جورهایی لقب «سلبریتی مجلس یازدهم» به او بچسبد. لقبی که حتی همکارانش در مجلس نیز با آن شوخی می‌کنند و رشیدی می‌گوید که مشکلی با این لقب ندارد.

«جلال رشیدی کوچی» نماینده جوان و ۳۸‌ساله مجلس شورای اسلامی مهمان ما در ایسناپلاس شد تا درباره خودش به عنوان یک نماینده جوان از سه شهرستان استان فارس و نظراتش درباره خصوصیات نمایندگی بپرسیم.

فرق نماینده تهرانی و شهرستانی چیست؟ یا بهتر بگویم نماینده مرکز استان با شهرهای دیگر در چه چیزهایی متفاوت است؟

به نظر من نماینده شهرستان‌ بودن با نماینده مرکز استان بودن خیلی فرق می‌کند. برای مثال نمایندگان شیراز هنوز به تهران نزدیک‌تر هستند.عموماً تفاوت نمایندگان شهرستان‌ها با نمایندگان مراکز استان‌ها در این است که نمایندگان تهران و مراکز استان‌های بزرگ، بیشتر در فاز سیاسی هستند، پیگیر مسائل کلان مملکت هستند و در توییتر فعالیت دارند. جنس کارشان توییت و مصاحبه است. اما جنس کار نمایندگان شهرستان خیلی فرق می‌کند. چون مردم در طول زمان به این نتیجه رسیده‌اند تنها جایی که باید مشکلاتشان را مطرح کنند و او باید مشکلاتشان را برطرف کند، نماینده مجلس است. چرا؟ چون نماینده مجلس یک سری قدرت‌ها و دسترسی‌هایی دارد که بقیه ندارند. برای مثال دفتر بنده که بزرگ‌ترین، قوی‌ترین و پر کارمند ترین دفتر نسبت به نمایندگان گذشته شهرستان ما بوده، روزهایی که باز است بین 70 تا 100نفر ارباب رجوع در حوزه‌های مختلف دارد. از آب و برق و گاز و آسفالت گرفته تا چاه، کشاورزی، دامداری، وام و مشکلات بانکی، امورات مربوط به شهرداری‌ها، تجهیزات و امکانات ورزشی و… . هر چیزی که در این کشور یک سیستمی برایش تعریف شده در حوزه اجرا مردم در شهرستان از نماینده می‌خواهند. قبل از این که به اینجا بیایم رفته‌ام پول گرفته‌ام و به هیئت وزنه‌برداری بانوان شهرستان مرودشت کمک کرده‌ام. یک جایی را پیدا کرده‌ام و ۵۰میلیون تومان توانسته‌ام برایشان کمک بگیرم.

نماینده مجلس آقابالاسر ندارد/ به من می‌گویند «سلبریتی» مجلس یازدهم

با این حساب اگر کمی هم از مشکلات حوزه انتخابیه‌شان عقب بیفتند باید دور بعدی را فراموش کنند.

نمایندگان شهرستان اگر می‌خواهند رأی مردم را داشته باشند، به انجام این کارها ملزم هستند. یعنی شما اگر در شهرستان نخبگان را هم جمع کنید و برایشان توضیح هم بدهید البته خودشان هم می‌دانند باز هم برایشان مهم نیست که وظیفه نماینده این نیست که شمشادهای کوچه شماره ده محله فلان بلند شده و باید کوتاه شود! چرا؟ چون می‌دانند این نماینده چند سال یا چند ماه دیگر باید بیاید و از مردم رأی بگیرد. پیامک‌هایی که می‌زنند همه در همین راستا است؛ ما به تو رأی دادیم، نوبت ما هم می‌شود. این در کنار کارهایی که به عهده نماینده است و جزء وظایفش است باعث شده که در کشور ما قانون گذاری در ریل اصلی خودش نباشد.

شما احتمالا تلفنی هم با مردم حوزه انتخابیه در ارتباط هستید و مردم مشکلات و حرف هایشان را منتقل می‌کنند.چه قدر برای این موضوع وقت می‌گذارید؟عمده تماس‌ها درباره چه مسائلی است؟

یک بار اراده کردم که دیگر ساعت ۱۲ شب به بعد تلفن‌ها را جواب بدهم ساعت ۱۲:۳۰ شب تلفنم زنگ خورد. خدا شاهد است شخص پشت تلفن بدون هیچ سلام و علیکی سه چهار تا فحش آبدار به من داد. حتی نپرسید که مطمئن شود واقعاً نماینده مجلسم یا نه! کمی آرامش کردم و پرسیدم چه شده؟ گفت خرس سه‌ تا از گوسفندانم را کشته و الان با تفنگ برنو دنبالش هستم. می‌کشمش و فیلمش را برای بی‌بی‌سی می‌فرستم و آبروی شما را می‌برم. تا ساعت ۴صبح با مدیر کل محیط زیست، بخشدار و فرماندار دنبال خرس بودیم که بفرستیمش دل کوه،‌ مبادا این آقا حیوان بیچاره را بکشد. بعد هم پول سه تا گوسفند را به آن آقا دادیم تا بی‌خیال شود!

اوایل کار نمایندگی حدود ساعت یک شب یک نفر زنگ زد. تازه نماینده شده بودم، تریپ مسئولین خدوم را گرفتم و گفتم بگذار ببینم این بنده خدا نصف شب چه کار دارد؟ حتماً کار مهمی است. وقتی جواب دادم طرف گفت سلام، آقای رشیدی شما هستید؟ گفتم بله. یک دفعه شروع کردند با صدای بلند خندیدن!. بعد گفت دمت گرم، کاری نداری؟ خداحافظ! گفتم کارت چه بود؟ گفت با بچه‌ها شرط بسته بودیم که نماینده نصف شب جواب تلفن می‌دهد یا نه، الان من شرط را بردم، خدا حافظ. و قطع کرد!

یک‌بار دیگر ساعت ۱:۳۰ یک نفر که کبوترهای همسایه‌اش اذیتش می‌کرد به من زنگ زده بود و با داد و هوار می‌گفت آقا این چه وضعی است؟ چرا امنیت برقرار نکرده‌اید؟ گفتم چه شده؟ ماجرا را گفت. گفتم من اگر بودم با تفنگ سوزنی هفت_هشت‌تا از کبوترها را می‌زدم، آن موقع خودش کبوترها را جمع می‌کرد. کار نماینده شهرستان این است!

یک نماینده در یک کمیسیون هم فعال است و آن جا هم مسئولیت به عهده دارد، همچنین باید در رای‌گیری‌ها نیز شرکت کند با این حساب نمایندگان شهرهای کوچک دچار چالش نمی‌شوند؟

دقیقا همین است. برای مثال اگر قرار است مثلاً طرح اصلاح چای لاهیجان یا هر طرحی در دستور کار مجلس باشد، وظیفه من این است که اول طرح را بخوانم، بعد با کارشناسان جلسه بگذارم، به مرکز پژوهش‌ها بروم، مستندات جمع‌آوری کنم و به این نتیجه برسم که کلیت این طرح خوب است یا بد است. اگر جایی از آن ایراد دارد، پیشنهاد اصلاح بدهم، سپس در رأی‌گیری شرکت کنم و تلاش کنم حرفم را به کرسی بنشانم تا قانون خوب‌تری تصویب شود. اما آیا من وقت دارم این کارها را بکنم؟ چرا وقت ندارم؟ چون من از وقتی به تهران می‌آیم، در این وزارت خانه و آن سازمان دنبال این هستم که پول، لوله، آسفالت، آمبولانس، ماشین حمل زباله و… بگیرم. همه‌اش این است و دیگر توانی برای انجام وظیفه تقنینی و قانون گذاری خودم باقی نمی‌ماند. تازه، خودم را عرض می‌کنم، اگر من نماینده‌ای باشم که در حوزه ملی حرفی برای گفتن داشته باشم، مخالفان من در شهرستان چه می‌گویند؟ می‌گویند ما ماشین می‌خواهیم چکار؟ بلند شو بیا کوچه‌ مان را آسفالت کن ! ماشین توی سرت بخورد، بیا یک آب سرد کن توی فلان ورزشگاه دختران بگذار که از تشنگی هلاک نشوند. اگر چه ربطی به من ندارد اما او می‌داند که این حرف‌ها جواب می‌دهد. آن منتقد مطمئن است که وظیفه نماینده گرفتن آب سرد برای سالن ورزشی نیست، ولی مخاطبش را می‌شناسد. می‌داند آن دختر و پسر جوانی که در آن ورزشگاه ورزش می‌کند، برایش مهم است آب خنک بخورد. پس من این نقص را گردن نماینده کنونی بیندازم تا فردا رفیق خودم رأی بیاورد. چون اگر رفیق من رأی بیاورد، فردا نانم در روغن است و برایم وام جور می‌کند و کارخانه‌ام را راه می‌اندازد.

مدتی است در این فکرم که مصائب نمایندگان مجلس شهرستانی را در فضای مجازی یک به یک بگویم. این اتفاقات چنان انرژی از آدم می‌گیرد که دیگر وقتی برای قانون گذاری نمی‌ماند. می‌شود اینکه فلان طرح به مجلس می‌آید و می‌گویند رأی بدهید. ولی ما نه آن را خوانده‌ایم و نه می‌دانیم چیست! بعد اگر طرح افتصادی بود باید ببینیم آقای فلانی چه می‌گوید، اگر طرح فرهنگی بود ببینیم یکی دیگر چه می‌گوید و… . البته من این‌طور نیستم.

انگار نمی‌دانیم این رأی موافق یا مخالف فردا بر زندگی صدها هزار آدم تأثیر می‌گذارد. این برای من خیلی ناراحت‌کننده است. نمی‌گویم همه همکارانم این گونه هستند ولی عموماً چون دغدغه‌های بسیار زیادی دارند، می‌توانم به ضرس قاطع بگویم خیلی از همکارانم و حتی خودم خیلی از طرح‌ها را واقعاً وقت نمی‌کنیم مطالعه کنیم و رویش دقت داشته باشیم. مجبور هستیم به بعضی از کسانی که وقت کرده‌اند این طرح‌ها را بخوانند اعتماد کنیم. این شده که مسیر قانون گذاری کشور ما از ریل تا حدی خارج شده است.

نماینده مجلس آقابالاسر ندارد/ به من می‌گویند «سلبریتی» مجلس یازدهم

با این حساب به نظر شما چاره چیست؟

چاره‌اش این است که ما دو مجلس داشته باشیم. یک مجلس عوام که همین مشکلات را پیگیری کند و کار عوام مردم را راه بیندازد و یک مجلس قانون گذار داشته باشیم.

می‌دانید ضعفش چیست؟ خطرش این جاست که من نگاهم در همان رأیی که می‌خواهم بدهم نیز نگاه منطقه‌ای است. برای مثال من می‌خواهم رأی بدهم که به خبرگزاری ایسنا ۱۰میلیارد تومان پول بدهیم. من نگاه نمی‌کنم پولی که به این خبرگزاری می‌خواهم بدهم در جهت منافع کشور و مردم هم هست یا خیر. من نگاه می‌کنم ببینم چندتا رأی در این خبرگزاری دارم و آیا می‌توانند مرا تخریب کنند یا نه؟ همین اتفاق در خیلی از رأی‌گیری‌های مجلس افتاده. من جلال رشیدی نگاه می‌کنم ببینم دم در مجلس چه کسی شعار می‌دهد، چه قدر این‌ها در حوزه انتخابیه‌ام رأی دارند و چه قدر مرا تخریب می‌کنند، بعد رأی می‌دهم. فکر می‌کنید چرا کمیت شفافیت لنگ زد؟

مگر ما شوراهای محلی و شهری نداریم؟ مگر قرار نبوده آن‌ها این کارها را انجام بدهند؟

در اصل شوراها همین کار را انجام می‌دهند ولی فقط در حوزه امورات شهرداری هستند. یعنی شورا نمی‌تواند به فرماندار بگوید این کوچه برق ندارد، یا نمی‌تواند به رییس اداره برق بگوید بیا برای این کوچه برق بکش. ولی می‌تواند به شهردار بگوید بیا برای این کوچه آسفالت بکش.

ما باید به این سمت برویم که این موضوعات را اصلاح کنیم. تا اصلاح نکنیم، رأی‌گیری‌ها و نگاهمان اشتباه است.

یا این که نمایندگان اصلاح شوند. یعنی من جلال رشیدی بگویم من می‌خواهم فقط به حوزه تقنین که وظیفه‌ام است، عمل کنم. بعد مردم هم می‌گویند اشکالی ندارد، 4 سال رأی آوردی بس است. برای دوره بعدی پایت را هم این جا نگذار. این روند، روند غلطی است که در قانون گذاری ما وجود دارد.

چرا طرح صیانت مدام رفت و آمد؟ خیلی از نمایندگان در این پارادوکس گیر کرده بودند که ما خودمان را با طراحان طرح و آن کسانی که پشت طرح هستند در بیندازیم یا با مردم در بیفتیم؟ این است که شما می‌بینید ۱۸۵نفر امضا می‌کنند که طرح صیانت از دستور کار کمیسیون خارج شود، بعد که رای‌گیری می‌شود، ۱۱۰نفر رأی می‌دهند.شما می‌بینید که شفافیت آرا نمایندگان در مجلس قبل و همین مجلس در جلسه علنی یک رأی می‌آورد و در جلسه غیر علنی یک رأی دیگر می‌آورد! یا طرح رتبه‌بندی، نهضتی‌ها، بازنشستگان و… چرا؟ چون تصمیمات بر اساس رأی آینده گرفته می‌شود، نه براساس مصالح کشور، نظام‌ و مملکت.چرا نمایندگان به شفافیت رأی نمی‌دهند؟ چون می‌گویند من اگر بنا بر استدلال و تشخصیم به یک طرحی یک رأی دادم و فردا رأیم پخش شد، دیگر در حوزه انتخابیه‌ام به من رأی نمی‌دهند.

شما اولین دوره‌تان در مجلس را می‌گذرانید. از طریق فعالیت‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی توانستید کاری کنید که بسیاری از مردم شما را بشناسند. برخی از همکارانتان به شوخی شما را سلبریتی مجلس یازدهم می‌نامند. در این باره نظرتان چیست؟

بله خیلی می‌گویند. اتفاقاً با این داستان خیلی از هم کاران شوخی می‌کنند. من می‌خندم چون نه می‌توانم به آن‌ها خرده‌ای بگیرم و نه واقعاً حوصله بحث راجع به آن را دارم. اما من احساس می‌کنم فضای رسانه را به واسطه شغل پیشینم می‌شناختم و تلاشم این بود که از این فضا برای پیش برد اهداف خودم و آن چه در ذهن دارم استفاده کنم. تا الان هم موفق شده‌ام. حالا این که چه قدر برایم تبعات داشته، بعداً معلوم می‌شود. این‌طور هم نبوده که بخواهم رفتار پوپولیستی داشته باشم. بعضی‌ها به شوخی و جدی می‌گویند این برای رأی آوردن دارد این کارها را می‌کند و دنبال رأی قشر خاکستری است. ولی واقعا این نبوده است. من اگر در برخی مسائل ورود کرده‌ام، دلیلش این بوده که دغدغه مردم و نظام را داشته‌ام. چون به عینه دیده‌ام که اگر خدای نکرده اتفاقی بیفتد و این سرمایه اجتماعی نظام کم شود، چه تبعات وحشت ناکی برای همه دارد. البته متأسفانه برخی به عمد یا غیر عمد دارند این سرمایه را کم می‌کنند. این دغدغه ذهنی من است. یعنی شب‌ها وقتی دارم فکر می‌کنم که چرا عده‌ای دارند این کار را انجام می‌دهند، غصه می‌خورم. چون مطمئنم اگر خدای نکرده این خشم فوران کرد، تر و خشک را با هم می‌ سوزاند. همان طور که نمونه‌هایش را داریم می‌بینیم.

به نظر شما ابزار شبکه‌های اجتماعی به یک نماینده چه کمکی می‌تواند بکند؟ و در عین حال چه ضربه‌ای هم می‌تواند به او بزند؟

یکی از بهترین ابزارهایی که نماینده می‌تواند با مردم به صورت مستقیم ارتباط داشته باشد، شبکه‌های اجتماعی است. شاید من نماینده نتوانم وقت بگذارم و به صورت حضوری به فلان بخش که تا مرکز شهرستان ۱۰۰کیلومتر فاصله دارد بروم و برای مردم صحبت کنم، اما می‌توانم از طریق گوشی‌ام همان صحبت را انجام بدهم، همان دیدگاه را منتقل کنم و در عین حال نظرات آنان را هم بشنوم و بخوانم. من اگر در اینستاگرام و توییتر فعال هستم دقیقاً به همین دلیل است که دنبال این ارتباط هستم و می‌خواهم نگاه‌های مختلف را راجع به موضوعات مختلف به دست بیاورم. حالا چرا بعضی از نمایندگان در این فضا فعال نیستند؟ چون زیاد در این فضا بد و بیراه می‌شنوند ولی من این را برای خودم حل کرده‌ام. آن استوری که برای خانم مهسا امینی گذاشتم، زیرش نوشتم هرچه بد و بیراه بگویید را می‌فهمم چون می‌دانم از سر خشم است؛ لذا ناراحت نمی‌شوم و این در مسیرم برای پیگیری خللی ایجاد نمی‌کند. ولی شما هرچه دلتان می‌خواهد بگویید.

اعتقادم بر این است که حلقه گمشده بین مسئولین و مردم این ارتباط است. یعنی مسئول ما چون مرتب در جلساتی حضور دارد که همه مسئول هستند، فقط حرف همان‌ها را گوش می‌دهند. مثل یک گروه واتساپی که همه با یک نگاه مشابه در آن عضو هستند. خب هر مطلبی بگذاری، همه‌شان شما را تأیید می‌کنند. ولی وقتی وارد سطح جامعه می‌شوی، نگاهت به مسائل باز می‌شود. یعنی آن موقع می‌فهمی که اگر خانم همتی می‌گوید من دوست دارم به ورزشگاه بروم و تشویق کنم، این علاقه لزوماً به معنای بی‌ بند و باری و ضد انقلاب بودن نیست. این خاستگاه اجتماعی یک فرد است که باید به آن اهمیت بدهیم.

نماینده مجلس آقابالاسر ندارد/ به من می‌گویند «سلبریتی» مجلس یازدهم

شما از طریق این شبکه‌های اجتماعی با چه گروه‌هایی از حوزه انتخابیه‌تان در ارتباطید؟

 اگر ما فضای شبکه‌های اجتماعی را بفهمیم، قصه متفاوت می‌شود. شناختن با فهمیدن فرق می‌کند. شبکه اجتماعی یعنی طرف در خانه‌اش نشسته و مثلاً دارد سیگارش را می‌کشد، بعد می‌گوید بگذار یک پیامی به نماینده بدهم. بدون این که بداند اصل ماجرا چیست! این فضا را اگر بفهمیم، می‌توانیم از این ظرفیت به نفع خودمان و به نفع مردم استفاده کنیم. خیلی از اطلاعات و اخباری که در حوزه انتخابیه‌ام اتفاق می‌افتد و ازشان خودم و مسئولین دفترم بی‌اطلاع هستیم را در شبکه‌های اجتماعی مطلع می‌شویم.

مثلاً می‌گویند آب روستای ما دو سه روز است قطع است، تو رفتی تهران و خیالت راحت است؟ طعنه‌اش را می‌زند ولی به من دارد خبر می‌دهد که آب روستایمان قطع است. من همان‌جا به مدیر آبفا زنگ می‌زنم و می‌گویم این روستا سه روز است آب ندارد. برو ببین مشکل چیست، مردم دارند به من فحش می‌دهند!

یا مثلاً می‌گویند در جاده فلان که یک قسمتش را خراشانده بودند، الان یک ماشین تصادف کرده. توام که بی‌ خیال هستی ! اگر چه او فحشش را می‌دهد ولی من می‌فهمم که ۵۰۰ متر از جاده‌ای که در بخش کامفیروز ما است، احتیاج به لکه‌ گیری دارد. به مدیر کل راهداری استان زنگ می‌زنم و می‌گویم این جاده را درست کنید. این هم به نفع من است، هم به نفع مردم است و هم به نفع نظام. از این بُعد باید دید. بعضی چیزها کارم به نتیجه رسیده، همین بوده است. مثلاً من یک توییت که می‌زنم، اگر چه مخالفانم در شهرستان می‌گویند کار نماینده ما شده توییت زدن، ولی من می‌دانم آن توییتی که می‌زنم بعدش وزیر صمت تماس می‌گیرد، خیلی از رسانه‌ها خبر دار می‌شوند و کلی باز خورد دارد.

برخی نماینده‌ها برای کاندید شدن در دوره بعد حوزه‌ شان را عوض می‌کنند. مثلاً ممکن است بگویند من از شهرستان شانس رأی آوردن ندارم، به تهران می‌رود. تحلیلتان درباره این‌ها چیست؟

این بستگی به نگاه نماینده به مسئولیت و نمایندگی دارد. بعضی‌ها برای اینکه نماینده باشند یا بمانند خیلی کارها انجام می‌دهند. برخی هم نه، وقتی یک دوره نماینده شدند، می‌گویند برای ما کافی است. همین یک دوره هم زیادی آمدیم. این بستگی به آن نگاه دارد.

ماها توجیهمان این است که من چهار سال کار کرده‌ام، چهار سال دیگر باید برداشت کنم. بعدی نیاید کارهایی که من کرده‌ام را به نفع خودش تمام کند. من در این فازها نیستم. شاید زمزمه‌هایی باشد که شوخی یا جدی بگویند توی لیست ما باش و تو نماینده‌ای هستی که دیده شده‌ای و این حرف‌ها، ولی من اگر بخواهم و بگذارند که دوره بعدی هم نامزد شوم، تا الان تصمیمم این است که نماینده شهرستان خودم باشم. احتمالاً تا زمانی که قرار باشد نماینده باشم، همین نظر را خواهم داشت.

در این دوره از مجلس زیاد دیده‌ایم که مردم به فردی برای نمایندگی رای دادند اما بعد از نمایندگی وارد کار دیگری شد. مثلا نماینده یک شهرستان بود، شهردار شهر دیگری شد ! نظر و تحلیل‌تان در این باره چیست؟

من نگاه خودم را دارم می‌گویم. اگر کسی بخواهد کار بکند، یعنی هدفش این باشد که به کشورش و به مردمش خدمت کند، هیچ جایی بالاتر از نمایندگی مجلس نیست.

ما نماینده‌ای داشتیم که وزیر شد و الان پشیمان است. چرا؟ چون وقتی که نماینده بود می‌توانست حال هر وزیری را که خواست بگیرد. ولی الان باید بیاید جلوی بقیه نماینده‌ها گردن کج کند. این است که مجلس را به رأس امور می‌برد. اگر از این بُعد هم بخواهید به این داستان نگاه کنید، نمایندگی مجلس حداقل چهار سال آقا بالا سر ندارد. شما هیچ پستی در کشور نمی‌بینید که آقا بالا سر نداشته باشد ولو چهار سال. رییس جمهور هم که باشید، مجلس بالای سرتان است.

در این دوره یک سری بحث‌ها مثل ماجرای ماشین نمایندگان مجلس، مستأجری‌شان و وامی که به آن‌ها دادند مطرح شد. کمی در این خصوص صحبت می‌کنید که چرا حاشیه شد؟ به نظر شما سبک زندگی نمایندگی چه طور باید باشد؟

اینکه مجلس به نماینده‌ها خودرو می‌دهد، یک چیز عادی بوده که از اول بوده. از اول مجلس ملی هم حالا خودرو نه ولی وسایل دیگر می‌دادند. شما در هر نهادی که بروید، سعی می‌کنند برای نیروهای خودشان یک رفاهی ایجاد کنند. در هر وزارت خانه‌ای بروید این امکانات و تسهیلات هست. در مجلس هم از قبل بوده، اما چرا الان بولد شد؟ زیرا خیلی از نمایندگانی که وارد مجلس شدند ادعای انقلابی بودن داشتند و این اتفاق با انقلابی بودن مغایرت داشت. یا شما نباید شعارش را بدهی یا اگر شعار دادی باید پایش بایستی. شما نمی‌توانی بگویی من انقلابی هستم ولی عکس سوییچ ماشینت را بگذاری. این برای مردمی که نمی‌توانند ماشین بخرند، تعریف نشده است.

حالا درباره خانه هم من معتقدم مجلس باید خانه سازمانی داشته باشد. پدر بنده نماینده دوره چهارم مجلس بود و در همان دوره هم در سرکشی که از روستای حوزه انتخابیه داشتند، تصادف کردند و به رحمت خدا رفتند. ما آن موقع ساکن میدان حر بودیم. آن جا به نماینده‌ ها خانه سازمانی می‌دادند. خانه‌ای که ما داشتیم سه طبقه بود. یک طبقه فقط برای مهمانان شهرستان بود. یک طبقه خودمان بودیم و یک نیم‌طبقه هم دفتر کار پدرم بود.

مجلس باید به نماینده‌ها خانه سازمانی بدهد. بگوید حالا که تو آمده‌ای این جا و نماینده شده‌ای، چهار سال بیا اینجا بنشین. اگر رأی آوردی باز هم بنشین و اگر رأی نیاوردی، برو به سلامت. این که ما به نماینده پول بدهیم و بگوییم برو برای خودت خانه پیدا کن، این کار درستی نیست. مگر ما چند تا نماینده در کشور داریم؟ من به یاد دارم که قبلاً مجلس این‌طوری بود.

این را هم اضافه کنم که نماینده مجلس هزینه‌های خیلی زیادی دارد. طرف آمده می‌گوید فرزندم می‌خواهد برود مسابقه ورزشی بدهد. از این مسابقات آزاد که خودشان برگزار می‌کنند. می‌گوید آقای نماینده پول بده، می‌خواهم او را به ترکیه بفرستم. مجبورم کرد ۱۰میلیون پس‌ انداز خودم را که می‌خواستم برای خانه‌ ام وسیله‌ای بخرم، به او بدهم. آخرش هم بین ۱۸نفر، نفر هفدهم شد و برگشت. نماینده‌ ها واقعاً هزینه دارند. روزانه ۲۰_۳۰ نفر به دفتر ما می‌آیند که مساعده مالی بگیرند. من به چند نفر می‌توانم بگویم ندارم؟

من معتقدم مجلس نباید به نماینده پول بدهد بگوید برو خودت خرج کن! مثل این است که دولت ماه به ماه پول زیادی به حساب فرماندار بریزد و بگوید برو حقوق نیروهایت را بده. این درست نیست. ما پیشنهاد دادیم که شما حوزه‌های انتخابی را در بیاورید و مجلس خودش یک دفتر برای نمایندگان بگیرد و بگوید این تا ابدالدهر دفتر نماینده است. فرقی ندارد چه کسی نماینده باشد. مثل فرمانداری که مهم نیست فرماندار چه کسی است، یک ساختمان است که هر کس فرماندار شود، آن ساختمان محل کارش می‌شود.

متاسفانه فضا به شکلی رفته که مجلس شورای اسلامی حتی وقتی می‌خواهد قانون خوبی را که به نفع مردم و حتی خواست مردم است تصویب کند؛ آن قدر گارد اجتماعی نسبت به آن بالا رفته که برخی می‌گویند باید متحد شویم نگذاریم این قانون تصویب شود و بقیه هم هم کاری می‌کنند. به نظر شما چرا این اتفاقات افتاد و چ] طور باید این موضوع حل شود؟

وقتی که ما نتوانیم برای مردم تبیین کنیم که این قانونی که می‌خواهیم تصویب کنیم، به نفع شماست. هر قانون خوبی تصویب شود فایده ندارد. دقیقا آن حلقه گمشده که گفتم این جا نمود پیدا می‌کند. یعنی رابطه بین مردم و مسئولین باید شکل بگیرد. به دلایل اتفاقات زیادی که این مدت پس از انقلاب بر مردم گذشته، اگر مردم نسبت به کاری که می‌خواهی برایشان بکنی آگاهی نداشته باشند، علیه آن موضع می‌گیرند؛ حتی اگر آن موضوع به نفع شان باشد. چون نسبت به آن آگاهی و اعتماد ندارند و ما هم معمولاً توضیح نمی‌دهیم.برای مثال قانونی آمده که هرکس بخواهد در نیروهای دولتی جذب شود، باید آزمون بدهد. الان عده‌ای که می‌ترسند آزمون بدهند و امتیازشان پایین شود و استخدام نشوند، می‌آیند جلوی در مجلس جمع می‌شوند که آزمون را حذف کنید. این آزمون دادن برای نهضتی‌ها و پیش‌ دبستانی‌ها یا پرستاران قانونی است و باید باشد؛ ولی این‌ها سر و صدا می‌کنند. چون ما برای شان توضیح نداده‌ایم که نگران نباشید، این آزمون ۵ درصد از ۱۰۰درصد تأثیر دارد. سنوات شما ۵۰درصد تأثیر دارد. پس اگر آزمونت را هم خراب کردی، احتمال این که جذب شوی باز هم زیاد است. ولی وقتی این اتفاق نمی‌افتد، آن‌ها هم موضع می‌گیرند و جلوی مجلس یا در فضای مجازی سر و صدا راه می‌ اندازند. حتی اگر یک ماده از قانونی مطلوب شان نباشد ولی ده تا ماده دیگرش مطلوب شان باشد! باز نمی‌ پذیرند.

نماینده مجلس آقابالاسر ندارد/ به من می‌گویند «سلبریتی» مجلس یازدهم

این موضوع از رسانه‌ها انرژی هم می‌گیرد که به جای صرف انرژی برای پیش برد آن قانون باید انرژی را صرف اقناع مردم کنند. به نظر شما این آگاه‌ سازی هم چنان باید از طریق رسانه‌های رسمی آگاه‌ سازی شود؟ مدل مطلوب برای اقناع‌ سازی و آگاه‌ سازی مردم درباره یک قانون چیست؟

ما باید بپذیریم که مردم در حال حاضر نسبت به رسانه‌های رسمی که مورد تأیید دولت یا حاکمیت باشد، نگاه مثبتی ندارند و اخبارشان را ترجیحاً از شبکه‌های خارجی می‌گیرند. حرف آن‌ها را بیشتر از حرف صدا و سیمای خودمان قبول می‌کنند. چرا که ما مسئولین و رسانه‌های مرتبط با ما، بعضاً نشان داده‌ایم که دنبال ماستمالی و ماله‌کشی برخی از اخبار هستیم. وقتی که متروپل ریخت، من بلافاصله با یکی از رابطین صدا و سیما تماس گرفتم و گفتم در گوشه شبکه خبر یک تصویر کوچکی از متروپل را بگذارید که مردم آنلاین ببینند ما داریم کمک می‌دهیم. این کار را نکردند. اما یکی از رسانه‌های معاند یک تصویر از متروپل را بالای صفحه قرار داده بود و هر چه خودش دوست داشت را مخابره می‌کرد. استدلال دوستان ما در خبر این بود که اگر این کار را بکنیم داریم یأس و نا امیدی را در جامعه تزریق می‌کنیم.پس ما باید مسیر رسانه‌ مان را تغییر بدهیم. چرا من خودم را در داستان‌های مختلف جلو انداختم؟ زیرا وقتی مردم حرف و صدایشان را از من مسئول نشنوند، سراغ آن کسی که خارج از کشور نشسته می‌روند و می‌گویند کسی که دارد حرف ما را می‌زند خوب است. این‌ها می‌خواهند ما را ساکت کنند.

ما باید با مردم مان صادقانه رفتار کنیم. مصلحت یک جریان یا گروه یا یک آدمی را بر مردم ارجح ندانیم و همه را هم با هم دشمن نکنیم.

انتهای پیام

Print Friendly, PDF & Email

اشتراک این خبر در :